منفذهای جان

تمام منفذهای جانم را پر کردی

من لایه های تخیلم را از شوقت خالی کرده بودم

اکنون نفس های تو

در سینه ام جاری است

ادامه دریافت های دفتر اول مثنوی 31

 حکایت خلیفه بخشنده تراز حاتم طائی2

  بادیه نشین تنگدست در اعتراض زن:

عاقل اندر بیش و نقصان ننگرد2289

زانکه هر دو همچو سیلی بگذرد

تمثیلات:

هزاران جانور چون فاخته و بلبل بی اضطراب با خوشی زندگی می کنند و این خوشی شان شکر نعمت خداست.

این همه غم ها که اندر سینه هاست

از بخار و گرد بود و باد ماست2296

اما آدمی در نتیجه خودخواهی و دلبستگی در کفران ناخشنودی است.

-غم ها مثل داس اند.

-هر رنجی پاره ای از مرگ و درد  و فرستاده مرگ است.اگر ناراحتی ها را هضم کردی و برایت شیرین شد مرگ هم برایت شیرین خواهد بود.

-هر که شیرین زندگی می کند(شیرینی ناشی از تن پرستی)او تلخ می میرد.مثل گوسفند فربه که زودتر سر می برند.

-زن و شوهر جفت هستند مانند جفت کفش و دو لنگه در که بابد مطابق هم باشند.هیچ وقت دیده اید که جفت شیر گرگ باشد؟

-دو طرف بار شتر باید متعادل باشند. مرد سوی قناعت و زن شناعت و سرزنش برود تعادل در این جفت نیست.

پاسخ زن:

کبر زشت و از گدایان زشت تر

2318 روز سرد و برف و آنگه جامه تر

تو مرا جفت خود مخوان من جفت انصافم نه جفت آدم فریبکار. تو از شدت فقر ملخ را در هوا رگ می زنی و مانند نی شکم تهی دایم در ناله ای

  شرح تمثیلی مثنوی

کانال آرامش و پرواز روح

سرفه های سینه

سرفه های سینه ات

سرفه های سینه ات نگرانم می کند

می ترسم به فضای یخ زده بیرون بیفتم

من درون سینه تو جا خوش کرده ام

Les toux de ta poitrine Tes toux me rendent inquiet J'ai peur

d'être jeté dehors, étant un espace glacé Je suis bien aise dans ta poitrine

 

شعر سپید: دکتر مهدی صحافیان

ترجمه فرانسوی: دکتر نسرین اسماعیلی

 

کانال تلگرامی : aramwshsahafian@

اینستاگرام: drsahafian

 

ادامه دریافت های دفتر اول مثنوی 30

 حکایت خلیفه بخشنده تر از حاتم طایی 

 

تنگدستی به بادیه نشبن فشار آورده بود.زن گلایه آغاز کرد که از صفات عربها جنگ و غارت است و تو آن قدر بیجاره ای که به این سنت دیرین هم نمی توانی روی آوری.در ادامه زن از سلاح برنده زنان، یعنی گریه استفاده می کند و می گوید به نزد خلیفه بخشنده برویم. مرد می گوید برای دیدن خلیفه بهانه و هدیه ای لازم است.زن می گوید تحفه بیابان آب باران است آن را در نمدی می پیچند برای خلیفه میبرند.

خلیفه با روی باز آنها را می پذیرد، مقداری از آن آب می چشد و کوزه اش را پر از زر و سیم می کند. به شرط آنکه از انجا به خانه برگردد.سوال کردند حکمت چه بود؟ مامون جواب داد اگر جلوتر می رفت و آب فرات را می دید سرافکنده می شد از تحفه خود و شرمگین باز می گشت.

در این حکایت مولانا تمثیل های زیبایی در جبر و اختیار و فقر و غنا و ...می آورد.

نکته:خلفای اسلام تاریخ اسلام هستند که کارهای بسیار زیادی انجام داده اند. در فرهنگ شیعی چون آنها سبب شهادت معصومین بوده اند تمامی این تاریخ تاریک و نادیده گرفته شده است.(مثلا نام هارون در فرهنگ شیعی نامی پسندیده نیست غافل از این که بجز خلیفه عباسی نام پیامبری است و در قرآن آمده.) علاوه بر این این نگرش به یکپارچگی اسلامی و وحدت مسلمین صدمات زیادی می زند.وانگهی سیره علی ع و سایر امامان  بر همکاری و یاری رسانی به خلفا برای اسلام بوده است.

نکته 2: این همکاری خالصانه ،تاریخ خلفا را در فرهنگ شیعی روشن و با اهمیت می کند. 

کانال آرامش و پرواز روح

اینستاگرام:drsahafian

ژرفای سکوت

در ژرفای سکوت

پله های شوق را یکی یکی پایین رفتم

آرام نشسته بودی منتظر دیدارم

 

دکتر مهدی صحافیان

کانال آرامش و پرواز روح

نگارگری آفرینش

 از جانم بوم نقاشی ساختی

و بر آن آفرینش را کشیدی

پس از آن جانت لوح شعرهایم شد

 

La peinture de la création

Tu as fait une toile de mon âme

Et tu as dessiné la création sur cette toile

Après cela, ton âme fut l'ardoise de mes poèmes

 دکتر مهدی صحافیان

کانال آرامش و پرواز روح

 

 

 

حلقه افکار

وقتی نیستی

هر لحظه افکارم حلقه جدید می تند

این زنجیر گلوی جانم را می فشارد

مهدی صحاقیان

 کانال آرامش و پرواز روح

اینستاگرام:drsahafian

 

 

نوازش های ازلی

 

شراب تو را
قطره قطره مکیدم

تو به آغاز آفرینش آمده ای
وقتی در جانم رسوخ کردی

با دو دستت مرا شکل میدهی
 من زیر نوازشهای تو شکل می گیرم

Les caresses éternelles  

J'ai tété ton vin goutte à goutte

  Tu es venu au début de la création

Quand tu pénètres dans mon âme

Tu me formes avec tes deux mains

Je me forme sous tes caresses

 

مهدی صحافیان

اینستاگرام:drsahafian

کانال آرامش و پرواز روح

 

ادامه دریافت های دفتر اول مثنوی 29

حکایت طوطی و بازرگان 4

طوطی مرده پرواز می کند و بازرگان از او می خواهد برایش رازگشایی کند.

طوطی: هر که زیبایی و هتر خود را در معرض قرار دهد، سرنوشتهای شوم از دوست و دشمن بر سرش می ریزد. باید به لطف حق پناه برد،  که او بر جانها هزاران لطافت می ریزد. تمثیلات:

-برای نوح و موسی دریا یار شد.

-آتش برای ابراهیم قلعه شد و دود از دل نمرود درآورد.

-کوه به یحیی پناه داد:

گفت ای یحیی بیا در من گریز1844

تا پناهت باشم از شمشیر تیز 

بازرگان می گوید جان من کمتر از طوطی نیست.

تمثیلات:

-تن قفص جان است.

-تن خار جان است.

همان گونه که تملق ، طوطی را در قفس نگه می دارد تو را نیز  چاپلوسان در جسم نگه می دارند.

تمثیلات:

-حلوا شیرین است اما دمل به بار می آورد و دارو تلخ است اما مفید.

-از زیادی مدح فرعون پدید می آید. 

تا توانی بنده شو سلطان مباش1868

زخم کش چون گوی شو چوگان مباش 

تمثیل مردن طوطی یعنی نیاز و فقر تا دم مسیحایی تو را زندگی بدون مرگ دهد. سنگ باشی سبز نمی شوی باید خرد شوی و خاک شوی.

سال ها تو سنگ بودی دل خراش1912

آزمون را یک زمانی خاک  باش 

کانال آرامش و پرواز روح

پرش های دلت

 

 

 

 در  کنارت که باشم  نبض افکارت،  

 

پرش های دلت را می گیرم  

 

و با هر موج شوقت  

 

چرخی می زنم در برابر چشمانت

 

Quand je suis à côté de toi,

 

Je prends le pouls de tes pensées

 

Et les battements de ton cœur

 

Et avec chaque onde de ton ardeur

 

Je virevolte devant tes yeux

 

وادی حیرانی

 

سرگردان وادی حیرانی ام

 

تندباد عشق مرا به آسمان دلت انداخته

 

یا باران تندش مرا فروبرده

 

و نمی بینی ام

 

La contrée de l'étonnement

             

J'erre dans la contrée de l'étonnement

La tempête de l'amour m'a jeté dans le ciel de ton cœur

Ou bien la forte pluie m'a enfoncé

Et tu ne me vois pas

جعبه جادوی چان

 شراب از جعبه جادوی جان

در کاممان بی وقفه می ریزد
چه باک ار در میخانه
را بگشایند یا نه

 

La caisse magique de l'âme

Le vin de la caisse magique de l'âme

Est versé en continue dans notre gorge.

Pas de peur si on ouvre pour nous la porte de la taverne ou non !

مهدی صحافیان

از دفتر شعری روشنای حضور

کانال آرامش و پرواز روح

اینستاگرام:drsahafian

 

سماع در سماء

دیشب وضو گرفتی

و ستاره ها را برایم شستی

من محو نماز آنها شدم

ستارگان برایم می رقصیدند

 

کانال آرامش و پرواز روح

ادامه دریافت های دفتر اول مثنوی 28 حکایت طوطی و بازرگان 3  

طوطی گمشده مولانا:

ای دریغا ای دریغا ای دریغ1723

کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ

مولانا به گمشده خود بر می گردد.شمس تبریزی طوطی خوش نوای او بود. چگونه می توانم از او سخن بگویم:

-سخنم از دل آتشین بیرون می آید و شیر فراق خونریز شده است.

- کسی  که به هنگام هشیاری مست است ،وقتی مست شود چه می کند؟

-حرف نمی زنم چون سخنم مانند خار دیوار تاکستان است.(دریافتم چون شراب است)

-بدون حرف و صوت و گفت با تو دم می زنم .لحظه ای را با تو می گویم که از آدم مخفی بوده لست.به ابراهیم و جبرئیل نگفتم. آن لحظه ای که مسیح از آن دم نزد. من این مقام را  در بی کسی یافته ام(در فنا)[این بزرگترین ادعای یک عارف است که مولانا به آن دست یافته و در مقایسه از ادعاهای حافظ نیز وسیعتر و عمیقتر است]

ای حیات عاشقان در مردگی1751

دل نیابی جز که در دلبردگی

من در عشقی غرق هستم که همه عشقها در آن غرق هستند. و ادامه میدهد که سخن نگفتم چون ترسیدم فهم ها بسوزد. من با روی در هم کشیده نشسته ام تا نامحرمان به شیرینی سخنم نرسند. از پر مطلبی خاموشم.و این از صفت غیور حق است. تفسیر دیگری برای نالیدن: نالم ایرا ناله ها خوش آیدش از دو عالم ناله و غم بایدش هر ناخوشی از سوی او برای من تغییر ماهیت می دهد و خوشی میشود.

من ز جان جان شکایت می کنم1781

من نیم شاکی روایت می کنم 

کانال آرامش و پرواز روح

فرشته پاکی ها

فرشته پاکی ها

در این تاریکی

به دنبال کدامین نور می گردی

مهدی صحافیان

وحشت تنهایی

تنها شدم

وحشت کردم

به تنهایی او گریختم

سکوت دورش حلقه زده بود

و لبریز آرامش

 

مهدی صحافیان

کانال آرامش و پرواز روح