تمثیلات برای آفریده شدن جهان بر شیوه نگرش ما:
با پدر چون صلح کردی،خشم رفت
آن سگی شد، گشت بابا یار تفت

وقتی در درونت با پدرت آشتی کردی خشم او میرود (شد در قدیم به معنای رفت هست)و او با توجه به نگرش تو به دوست صمیمی تبدیل می شود.

کل عالم صورت عقل کل است
کوست بابای هر آنک اهل قل است

مولانا جهان را در تمثیلی بی نظیر پدر ما می داند به این صورت:
خداوند نخستین آفریده را عقل کل قرار داد و جهان ما تجلی آن عقل کل است. به این ترتیب در کل جهان وحدتی هست و برگزیدگان الهی که "اهل قل"هستند یعنی به ندای خداوند بلی گفته اند با پدری مهربان روبرو هستند نه با جهانی بی رحم و بی وفا.

چون کسی با عقل کل ،کفران فزود
صورت کل پیش او هم سگ نمود

اگر  کسی دنیا را تجلی این عقل کل ندید او کفران ورزیده (کافر یعنی پوشاننده و نابینای حقیقت)و جهان به او خشم می گیرد از این رو ناراحت ،افسرده و ناآرام است.
(هر چند بسیار برخوردار باشد از ثروتهای دنیوی)

پس قیامت نقد حال تو بود
پیش تو چرخ و زمین مبدل شود

وقتی با عقل کل آشتی کردی قیامت در تو پیدا شده به این معنا که حقیقت جهان را میبینی.

زیباترین بیت:
من که صلحم دایما با این پدر
این جهان چون جنت استم در نظر3263

من که با این پدر و عقل کل و جهان آشتی کردم و دیدم که وجودم از آن است (از کافر بودن بیرون آمدم )جهان برای من بهشت است.

من همی بینم جهان را پر نعیم
آبها از چشمه ها جوشان مقیم

بانگ آبش میرسد در گوش من
مست می گردد ضمیر و هوش من

جریان جهان را در هر لحظه ای از خداوند و سپس از عقل کل می بینم.
و این صدای آب مرا مست می کند.

شاخه ها رقصان شده چون تایبان
برگ ها کف زنان مثال مطربان

شاخه ها در نظرم می رقصند و برگ ها دست می زنند.
@arameshsahafian